لگد زن کوچولو
سلام عزیز دل خاله
دیروز خونه مامان مهین موقع نهار به صرف کباب دعوت بودیم . به مناسبت پایان سربازی دایی ابوالفضل. تو هم بودی خوشگلم. یه عالمه با مامانت دربارهات حرف زدم. شنیدم لگد میزنی ! اونم از نوع محکمش ! ولی وقتی بابا محمدرضا میخواد پای کوچولوت و لمس کنه آروم میشینی سر جات ! خیلی ناقلایی عسلم.
مامان زهرا میگفت بابایی هم واسه دیدنت هر دفعه میاد سونوگرافی و خیلی ذوق میکنه از دیدنت. الهی فدات بشم که انقدر دوست داشتنی هستی. مامانی میگه خیلی انگار شیرینی دوست داری ! میگه وقتی خربزه میخوره تند تند لگد میزنی بهش ! اقربونت بشم این نشونه ی علاقه ات یا بی علاقگیت ؟
مامان و بابا وقتی فهمیدن توی کاکل زری پسرطلا هستید رفتن واست یه کفش کوشولوی خوشگل خریدند تا وقتی راه افتادی بپوشی و باهاش دنیا رو فتح کنی. راستی خاله کی میای پس ؟ یادت نره خیلی دوستت دارم ها !